وبلاگ
موزه هنرهای معاصر: اوج هنر مدرن در دوران سنتی ایران
- مدت زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

ژانویه سال ۱۹۷۹ روزهای پرالتهابی برای کارکنان و مسئولان موزه بود. مدیر وقت موزه مصمم بود به هر قیمتی شده. از آثار و گنجینه موزه محافظت کند. تمامی کارکنان موظف بودند آثار را به خزانه موزه منتقل کنند و گروهی مشغول جمعآوری فهرست موجودی و ارزش هنری آثار شدند. با این وجود، اعتراضات به انقلاب منجر شد و نیروهای انقلابی سریعتر از تصور، موزه را به اشغال خود درآوردند. خوشبختانه، تمامی آثار، به جز یک مجسمه که در آن روزهای پرآشوب توسط فردی ناشناس آسیب دید. سالم به نیروهای انقلابی تحویل داده شدند. مدیر موزه ده روز بعد، با گذاشتن فهرست کامل آثار روی میز کارش، موزه را ترک کرد.
کارکنان بلافاصله پس از انقلاب، آن را بازگشایی کردند. اما شش ماه دربهای موزه بر روی عموم بسته بود. تا کارمندان در آرامش کامل، تمامی آثار هنری را در گنجینه طبقهبندی نمایند. در نهایت فهرست نهایی را به گروه جدیدی از مدیران هنری که وظیفه صیانت از این گنجینه بزرگ ملی را بر عهده داشتند، تحویل دادند.
دوران چالشبرانگیز موزه پس از انقلاب
اما پس از انقلاب، همه چیز آنطور که بنیانگذاران موزه در نظر داشتند، پیش نرفت. موزه وارد دوران متفاوتی شد؛ دورانی که شاید حتی با نامش همخوانی نداشت. این موزه که در کنار موزه فرش، هتل لاله و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، قرار بود. به مرکز هنر و فرهنگ مدرن ایران تبدیل شود. اما با وقوع انقلاب در مسیری متفاوت قرار گرفت.
بله، داریم درباره موزه هنرهای معاصر تهران صحبت میکنیم. جایی که به قول آقای راکفلر، معاون رئیسجمهور وقت آمریکا، یکی از زیباترین موزههای جهان است. از این رو قرار بود ادامه دهنده راه هنر نیویورک و موزه گوگنهایم باشد.

بذر ایده: موزه هنرهای معاصر از نیویورک تا تهران
داستان شکلگیری ایده موزه به اواسط دهه ۴۰ شمسی بازمیگردد. زمانی که هنرمندانی چون پرویز تناولی و حسین زندهرودی، پس از تحصیل در خارج از کشور، بازگشتند. میخواستند هنر خود را که تلفیقی از سنت و مدرنیته بود، به نمایش بگذارند. به دلیل اینکه موزه یا گالری منسجمی برای ارائه این آثار وجود نداشت. افرادی مانند فرح پهلوی به همراه کامران دیبا، به فکر تأسیس موزهای افتادند. تا مکانی برای نمایش آثار هنری سنتی و مدرن باشد.
آقای دیبا خود نقل میکند که تازه از آمریکا به ایران بازگشته بود. علاقهمند بود با ساخت موزهای، تعامل بین هنر و مردم عادی را شکل دهد. به همین دلیل، با ذوق و خودجوش، فضای موزه را بدون هیچ سفارشی طراحی کرد. ماکت آن را به دفتر مخصوص فرح پهلوی برد. در آن دوره، هدف دفتر مخصوص ساخت موزه نبود. حتی بودجهای برای این کار در نظر نگرفته بودند.

بنابراین، کامران دیبا را به مهرداد پهلبد، وزیر وقت فرهنگ و هنر معرفی کردند و از وزیر خواستند تا نهایت همکاری را در ساخت این موزه با دیبا داشته باشد. ظاهراً در جلسهای که آقایان دیبا و پهلبد حضور داشتند، ماکت و طرح موزه بسیار مورد تشویق قرار گرفت و به دیبا قول دادند که این طرح به زودی اجرا میشود. اما این وعده، چیزی جز حرفی بیهوده نبود و آن ماکت سالها در بایگانی وزارت فرهنگ و هنر خاک خورد.
شاید بتوان گفت این بیتوجهی به ساخت موزهای اختصاصی برای هنر سنتی و مدرن، چندان به وزیر و وزارت فرهنگ و هنر مربوط نبود. ساخت و تکمیل چنین موزهها و فضاهایی نیاز به بودجه مناسبی داشت و در آن دوره، کشور درگیر صنعتی شدن بود و سازمان برنامه و بودجه عملاً ردیف بودجهای برای این مدل کارهای فرهنگی و هنری نداشت.

رونق نفتی و تولد رؤیا موزه هنرهای معاصر
حدود هفت سال از طراحی موزه و آن جلسه گذشت و جهان وارد بحران نفتی شد. بحرانی که از قضا به نفع ایران تمام شد و پول زیادی را نصیب شرکت نفت و حکومت کرد. پر شدن خزانه کشور باعث شد که فرح با جدیت بیشتری ایدههای فرهنگی و هنری خود را پیگیری نماید و دفتر مخصوص را که تا آن زمان بیشتر حالت خصوصی داشت، به یکی از نهادهای دولتی تبدیل یا حداقل نزدیک کند. از این رو، از نخستوزیر وقت درخواست کرد که بخشی از پولهای مازاد خزانه را به کارهای فرهنگی دفتر مخصوص تخصیص دهد. هویدا بدون فوت وقت موافقت کرد و به دفتر فرح اطلاع داد که شرکت نفت توانایی تأمین مالی هزینههای کارهای فرهنگی ملکه را دارد.

این اتفاقات دست به دست هم دادند تا ایده جمعآوری آثار هنری و پس از آن، ساخت موزه، به واقعیت نزدیکتر شود. در خاطرات کامران دیبا اینگونه نقل شده. هدف دفتر مخصوص خرید آثار هنری از هنرمندان ایرانی و اروپایی بود. دیبا با کمک کریم پاشا بهادری، دفتر موزه را تأسیس کرد و به دفتر مخصوص اعلام کرد که این شیوه خرید، نتیجه مطلوبی در بر ندارد. بهتر است تمرکز بر هنر مدرن نیویورک که پس از جنگ جهانی دوم به معبد هنرمندان تبدیل شده بود، معطوف شود.
ساز و کار خرید آثار از هنرمندان
روند کاری اینگونه تعریف شد: فرح دیبا با سرکشی به گالریهای مختلف، فهرستی از هنرمندان و آثار هنری تهیه میکرد و آن را در اختیار کامران دیبا، دیوید گالووی و دانا استاین، که گروه بررسی آثار هنری بودند، قرار میداد. این گروه پس از بررسی آثار و برآورد هزینه، بودجه مورد نیاز برای خرید آثار را در اختیار هوشنگ نهاوندی، مسئول وقت دفتر فرح، قرار میدادند و آقای نهاوندی با مراجعه به شرکت نفت و گهگاه سازمان برنامه و بودجه، بودجه مورد نیاز را تأمین میکرد.

آقای کامران دیبا بارها اذعان کرده که آقای نهاوندی به قدری با فضای بوروکراتیک و اداری ایران آشنا بود. که اگر مسئولیت تأمین بودجه موزه و آثار هنری مربوط به آن را بر عهده نمیگرفت، شاید هرگز موزهای وجود نداشت. تا آثار هنری افراد معروفی چون پیکاسو، مونه، رنه ماگریت به نمایش گذاشته شود.
مجموعهای ارزشمند: از ایران تا جهان
تا سال ۱۳۵۷، دفتر موزه در مجموع حدود ۳۰۰۰ اثر از هنرمندان خارجی و ایرانی خریداری کرد. از این میزان ۳,۶۰۰,۰۰۰ دلار به هنرمندان خارجی و ۹۶,۰۰۰ دلار به هنرمندان ایرانی اختصاص داده شده بود. نکته قابل توجه در این میان این است که دفتر موزه، با اینکه میتوانست آثار هنرمندان ایرانی را مستقیماً و با هزینهای کمتر (با حذف واسطهها و دلالان هنری) خریداری نماید، اما از این کار اجتناب میورزید و ترجیح میداد برای رونق اقتصادی گالریها و گالریداران، این آثار از طریق گالریها خریداری شوند.
معماری و افتتاح موزه هنرهای معاصر: پلی بین شرق و غرب
حالا برویم سراغ فرآیند ساخت موزه. فرم موزه قرار شد بر اساس طرح اولیه کامران دیبا طراحی شود. طرحی که دربرگیرنده هنر مدرن غربی و هنر سنتی ایرانی بود. مقرر شد موزه در سایت پلان شمالی بلوار کشاورز فعلی و غرب پارک لاله احداث شود. این موزه در زمینی به متراژ ۲۰۰۰ متر و تراکم ۳۰۰۰ متر مربعی واقع شد. که با بهرهگیری از فرم معماری مناطق کویری ایران و با درونمایهای مدرن، همراه با راهروی دایرهای شکلی الهام گرفته شده از موزه گوگنهایم طراحی و اجرا گردید. در کنار موزه، یک فضای باغ مجسمه نیز طراحی شد که در مجموع، فضایی به مساحت ۵۸۰۰ متر مربع را برای موزه به ارمغان آورد.

فرآیند طراحی و تکمیل موزه، از ابتدای طراحی تا روز بهرهبرداری، ۹ سال به طول انجامید. سرانجام، موزه در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۵۶، همزمان با سالروز تولد فرح پهلوی، بازگشایی شد. این بازگشایی طی سه روز و با حضور افراد مهمی نظیر شاه و ملکه، نخستوزیر وقت، راکفلر (معاون رئیسجمهور وقت آمریکا) و توماس مسر (رئیس موزه گوگنهایم نیویورک) صورت پذیرفت. در طول بازدید، نه تنها شاه تحت تأثیر فرم معماری موزه و آثار موجود در آن قرار گرفت، بلکه راکفلر نیز طی یک سخنرانی به تعریف و تمجید از این موزه پرداخت و آن را نه تنها پلی بین هنر شرق و غرب، بلکه ادامه دهنده هنر مدرن نیویورک و موزه گوگنهایم دانست.
واکنشها و پایداری: فراتر از فهم!
این بازگشایی، برخلاف تصور دفتر مخصوص و کامران دیبا، آنچنان هم مورد پذیرش و استقبال هنرمندان و روزنامهنگاران غربی قرار نگرفت؛ البته به جز فضای هنری و فرهنگی آلمان که تمامی نشریات هنری آن زمان آلمان به تعریف و تمجید از این اثر پرداختند. اما تعدادی از هنرمندان و خبرنگاران فرانسوی، آمریکایی و… نه تنها به طراحی موزه هنرهای معاصر تاختند، بلکه حضور چنین موزههایی در کشوری مثل ایران را زیادهروی و گهگاه خارج از فهم ایرانیها دانستند. به تعبیر این دسته از خبرنگاران، این موزه فراتر از فهم و فرهنگ مردم ایران است.
نکته جالبی که این خبرنگاران هنری نمیدانستند. یا شاید میدانستند و به روی خودشان نمیآوردند این بود. موزه هنر و فرهنگ ژرژ پمپیدو، تنها یک سال قبل از موزه هنرهای معاصر تهران بازگشایی شده بود. با این حال از نظر گنجینه، به هیچ عنوان توانایی رقابت با موزه هنرهای معاصر تهران را نداشت. شاید همین موضوع باعث عصبانیت خبرنگاران و برخی از هنرمندان شده بود. حالا نکته جالب این است که با تمامی این اوصاف و گزارشات به ظاهر ضد ایرانی، موزه در سه ماه اول گشایشش موفق به ثبت ۵۱ هزار بازدیدکننده شد که همین رکورد، نشاندهنده فهم فرهنگی و هنری مردم ایران در آن مقطع زمانی بوده است.

تغییر مدیریت و امید به آینده
موزه هنرهای معاصر تا اواسط تابستان سال ۱۳۵۷ روند خود را طبق برنامهریزی حفظ کرد. تا اینکه با وقوع اعتراضات مردمی، کامران دیبا که در آن مقطع زمانی مدیریت موزه را بر عهده داشت. ایران را به بهانه بیماری ترک کرد. مدیریت آن را به یکی از اعضای هیئت مدیره، یعنی آقای مهدی کوثر میسپارد.
با اوجگیری اعتراضات و وقوع انقلاب اسلامی، مدیریت موزه به افراد انقلابی سپرده میشود. تا پانزده سال پس از انقلاب، موزه ۱۵ مدیر مختلف را به خود میبیند. هر کدام بنا به سلیقه و ایدئولوژی خود، موزه را مدیریت کردند. اما نکته مشترک در بین تمامی مدیران موزه در آن ۱۵ سال این بود بسته شده گنجینه موزه بر روی مردم بود. تمام فعالیتهای موزه کاملاً محدود به هنرهای سنتی نظیر نگارگری، خطاطی و هنر جنگ شده بود. تا اینکه با روی کار آمدن دولت اصلاحات، کمکم گنجینه موزه به صورت محدود به روی مردم گشوده شد. آثار آن به رویت بازدیدکنندگان و علاقهمندان آثار مدرن ایرانی و غربی قرار گرفت.

موزه هنرهای معاصر، با اینکه سابقه محدودی در جذب آثار هنری ایرانی و غربی داشت، اما توانست گنجینهای ارزشمند برای خود جمعآوری نماید؛ به گونهای که پس از ۵۰ سال، با وجود اینکه تعاملات هنری کمی بین ایران و جهان غرب وجود داشت، هنوز موزههایی هستند که علاقهمندند آثار موجود در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران را به امانت به موزههای خود ببرند و برای مردم و هنردوستان کشورشان به نمایش گذارند.





